من می گویم خاطرات بد مثل لکه های جوهر یا مثلا قیر( یا هر چیز سخت - پاک شونده ی دیگری ) روی لباس حریر و سفید آدمیزاد هستند.
بخواهی به جانشان بیفتی که پاکشان کنی ، فاتحه ی لباست را باید بخوانی چون یک بار به هم سابیدن لباس همانا و از بین رفتنش همانا!
نمی دانم می شود این لباس را در آورد و گذاشت گوشه ی گنجه تا خاک بخورد و دوباره یک لباس نو تن کرد؟
یعنی روح و قلب آدمیزاد فی الواقع قابل تعویض است؟
+ فکرم رو مشغول کرده!