سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سر از پا نـمی شناسـد بـاران

                           وقتـی چترتــ را می بندی !

 

+ " حکایت من و باران که می گریست یکیست ... از آسمان به زمین کرده اند تبعیدم "


+ تاریخ شنبه 90/11/29ساعت 8:13 صبح نویسنده | انار

گاهی که می شکنی سعی نکن با "دست هایت" تکه های وجودت را به هم بچسبانی... دوباره زخم خواهی خورد ...

زیرا انسان همیشه از " منـ َ ش " زخم می خورد ...

کافیست فقط صدایش کنی ... با همین شکستگی ها ... گاهی شکسته تر میخواهدت!

 

+ وقتی چیزی می خواهی و به آن نمی رسی .. شاید هنوز ظرف وجودت، جایی برایش نداشته باشد ..

یا ظرف وجودت را خالی کن ... یا گنجایشش را بیشتر!

++ برای بـارانـم ... و گاهی به "خـودم"!

+++ الهی که "بانو " دستت را بگیرد ...


+ تاریخ سه شنبه 90/11/25ساعت 9:56 صبح نویسنده | انار

 

هر کلمه یک قطره اشک ... هر سکوت یک دریا بغض !


+ تاریخ جمعه 90/11/21ساعت 9:4 عصر نویسنده | انار

 

تا ابد هم انگار اگر حرف از ما بزنیم منـ ی وجود دارد که حرف حساب حالیش نشود .... منـ ی که خانه خراب می کند ما را ‍!

 

+ صورتحساب زندگیم گاهی چقدر پر از اعداد بزرگیست که قدرت پرداختش را ندارم!

چه کسی جز تو آن زمان که محتاج رحمتیم از ما دریغ نمی کند ؟


+ تاریخ دوشنبه 90/11/17ساعت 4:36 عصر نویسنده | انار

 

میِـدانی حرفـ هایـتـ را می خواند ...

 اما نمی دانی درد هایتـ را هم از لابه لای حرفـ هایت می خوانـد یـا نـه!


+ تاریخ یکشنبه 90/11/9ساعت 4:12 عصر نویسنده | انار


   
   

AvaCode.19