انگار خدا ما را روزنامه ی نیازمندی ها آفریده است!
نشسته ام و خودم را ورق میزنم!
نیاز به محبت! نیاز به رفاه! نیاز به حمایت! نیاز به آرامش! نیاز به پرواز! نیاز به فریاد!
نیاز به تو!
نیاز به تو را خدا تیتر کرده روی صفحه ام!
تیتر را جدا می کنم و ما بقی توی سطل بازیافت!
این یک دانه نیاز همه ی من است!
امشب دلم خواست یک گوشه ی کوچکی برای خودم داشته باشم. گوشه ای به اندازه ی همین میزی که زیر لپ تاب است.
بعد آنقدر کوچک شوم که توی این یک متر جا، جا بشوم! حتی کوچک تر! به اندازه ی دلم که قد سر زسوزنی تنگ است!
مچاله شوم آنقدر که بتوانم توی گل های قالی خانه گم شوم! چشم روی هم بگذارم و فریاد بزنم!
آدمی که انقدر مچاله شود صدایش هم مچاله می شود. کسی نمی شنود . پس می شود هزاران هزاران بار فریاد زد . بدون اینکه کسی خیال برش دارد که دیوانه شدی!
فریاد بزنم اما نگذارم گل های قالی از صدای من پژمرده شوند..
کوچک شدن هم عالمی دارد!
از این صفحه دیدن کنید :
لطفا از امام نقی ( علیهالسلام) دفاع نکنید.!